شعرهایی که عاشقشونم...

بهترین شعرهایی که خوانده یا شنیده‌ام؛ شعر کلاسیک، غزل، مثنوی، طنز، شعر نو، سپید، نیمایی، محاوره و ترانه.

شعرهایی که عاشقشونم...

بهترین شعرهایی که خوانده یا شنیده‌ام؛ شعر کلاسیک، غزل، مثنوی، طنز، شعر نو، سپید، نیمایی، محاوره و ترانه.

اشعاری از

افشین یدالهی، محمدمجید سپنتافر، فاضل نظری، یغما گلرویی، فریدون مشیری، روزبه بمانی، سعید بیابانکی، عبدالجبار کاکایی، سیمین بهبهانی، احمد شاملو، عمران صلاحی، اخوان ثالث، سهراب سپهری، حسین منزوی، نیما یوشیج، محمدعلی بهمنی، قیصر امین پور، علیرضا قزوه، ناصر فیض، مهدی فرجی، لیلا کرد بچه، ملک الشعرای بهار، شهریار، محمدعلی سپانلو، فروغ فرخزاد, حسین پناهی، پروین اعتصامی، رهی معیری، حمید مصدق، حمیدرضا برقعی، هوشنگ ابتهاج، مهدی موسوی، گروس عبدالملکیان، فروغی بسطامی، ابوالقاسم حالت، عطار نیشابوری، باباطاهر همدانی، خواجوی کرمانی، مولانا جلال الدین بلخی، علیرضا آذر، محمدعلی سپانلو، مهدی سهیلی، شفیعی کدکنی، منوچهر آتشی، نادر نادرپور، طاهره صفارزاده، سید علی صالحی، اکبر اکسیر، علیرضا بدیع, سهیل محمودی، صابر قدیمی، مژگان عباسلو, حمیده سادات غفوریان، رسول یونان، اصغر معاذی, مریم حیدرزاده، شهیار قنبری، ناظم حکمت، مهدیه لطیفی، لیلا مومن پور، امین آزاد، روجا چمنکار، رضا کاظمی، عباس معروفی، زهره طغیانی، سید محمد مرکبیان، شهاب مقربین، غلامرضا بروسان، الهام اسلامی، محمدرضا عبدالملکیان، عباس صفاری، نادر ابراهیمی، ناهید عرجونی، کامران رسول زاده، خیام، بیژن جلالی، هومن شریفی، ساره دستاران، نیکی فیروزکوهی، نجمه زارع، نسترن وثوقی، فرخ تمیمی، مریم ملک دار، سمانه سوادی، محمد رضا رحمانی، عرفان نظرآهاری، فرناز خان احمدی، صبا کاظمیان، حافظ موسوی، رویا شاه حسین زاده، فخری برزنده، نفیسه سادات موسوی، سیدعلی میرافضلی، میلاد کاشانی، نیلوفر لاری پور، رویز صادقی، رضا بهرامی، تمنا عباسی، مریم نوابی نژاد، کیوان شاهبداغی، شهره روحبانی، منیره حسینی، نیلوفر ثانی، جمانه حداد، یزدان تورانی، مهدی صادقی، افشین صالحی، نگار الهی، نسرین بهجتی، احمدرضا احمدی، محسن حسین‌خانی، علیرضا روشن، بهرنگ قاسمی، بهرام محمودی، هانی محمدی، مریم یزدانی، بهار منصوری، ﺣﺎﻓﻆ ﺍﯾﻤﺎﻧﯽ، حسین غلامی خواه، احسان پرسا، یلاد آهنگربهان، عزیز نسین، مصطفی زاهدی، علیرضا اسفندیاری، چیستا یثربی، مینا آقازاده، بهزاد عبدی، سارا محمدی اردهالی، جمال ثریا، سارا قبادی، واهه آرمن، پرواز همای، حمید جدیدی، ابراهیم شکیبایی لنگرودی، حسن آذری، لیلا رنجبران، فریبا عرب نیا، رسول ادهمی، حامد نیازی، مریم قهرمانلو، خسرو گلسرخی، روشنک آرامش، اقبال لاهوری، عطار نیشابوری، رودکی، شمس لنگرودی، حافظ، سعدی، فردوسی و ...

خرمن زلف من کجا ؟ شاخه یاسمن کجا ؟

قهر ز من چه می کنی ٬ بهر تو همچو من کجا ؟

صحبت باغ را مکن پیش بهشت روی من

سبزه ی عارضم کجا ؟ خرّمی چمن کجا ؟

لاله و من چه نسبتی ؟ ساغر او ز می تهی

ساق فریب زن کجا ؟ ساقی سیمتن کجا ؟

غنچه دهان بسته یی ٬ پیش لب شکفته ام

گرمی بوسه ام کجا ؟ سردی آن دهن کجا ؟

نرگس و دیدگان من ؟ وای از این ستمگری

در نگهم ترانه ها ٬ در نگهش سخن کجا ؟

بر سر و سینه ام مکش دست که خسته می شود!

نرمی پیکرم کجا ؟ خرمن نسترن کجا ؟

این همه هیچ ٬ بهر تو ٬ یار ز خود گذشته یی

دوستی ِ تو خواسته ٬ دشمن خویشتن کجا؟

می روی و خطاست این ٬ شیوه ی نابجاست این

قهر ز من چه می کنی ؟ بهر تو همچو من کجا ؟

شاعر: سیمین بهبهانی

شب است و باغچه‌‌های تهی ز میخک من

و بـــوی خاطـره‌‌ها در حیـاط کوچک من

حیاط خلوت من از سکوت سرشار است

کجاست نغمه غمگینت ای چکاوک من؟

به سکّه سکّه اشکم تو را خریدارم

تویی بهــای پس‌اندازهای قلّک من

بگیر دست مرا ای عـــروس دریایی

بیا به یاری دنیای بی عروسک من

تورا به رشته‌ای از آرزو گـره زده‌اند

به پشت پنجره سینه مشبّک من

کسی نیامده - حتّی کلاغ‌‌های سیاه –

به قصد غارت جالیــــز بی مترسک من

کبوترانه بیـــا تخـــم آشتـــــی بگذار

میان گودی انگشت‌‌های کوچک من

شب است و خواب عمیقی ربوده شهر مرا

کجــاست شیطنت کودکـــی و سوتک من؟

بترس ازاین همه لولو که پشت پنجره اند

بخواب شعر قشنگم، بخواب کودک من...


شاعر: سعید بیابانکی

رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست

مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی

زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی

از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست


شاعر: روزبه بمانی

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم


در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید


یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت 

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید : تو به من گفتی :

از این عشق حذر کن!

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آئینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا ،‌ که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!


با تو گفتم :‌

"حذر از عشق؟

ندانم!

سفر از پیش تو؟‌

هرگز نتوانم!

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم،

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم"

باز گفتم که: " تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...! 

اشکی ازشاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!

اشک در چشم تو لرزید

ماه بر عشق تو خندید،

یادم آید که از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده  خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!


شاعر: فریدون مشیری

گر شبی فانوس نفس‌های من خاموش شد،

اگر به حجله آشنایی،

در حوالی خیابان خاطره برخوردی

و عده ای به تو گفتند:

-کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد!

تو حرفشان را باور نکن!

تمام این سال‌ها کنار من بودی!

کنار دلتنگی دفاترم!

در گلدان چینی اتاقم!

در دلم...

تو با من نبودی و من با تو بودم!

مگر نه که با هم بودن،

همین علاقه ساده سرودن فاصله است؟

من هم هر شب،

شعرهای نو سروده باران و بوسه را

برای تو خواندم!

هر شب، شب بخیری به تو گفتم

و جواب ِ تو را،

از آن سوی سکوت ِ خوابهایم شنیدم!

تازه همین عکس ِ طاقچه نشین ِ تو،

هم‌صحبت ِ تمام دقایق تنهایی من بود!

فرقی نداشت که فاصله دست‌هامان

چند فانوس ِ ستاره باشد،

پس دلواپس ‌انزوای این روزهای من نشو،

اگر به حجله ای خیس

در حوالی خیابان خاطره برخوردی!

 

شاعر: یغما گلرویى

آزاد آزادم ببین چون عشق درگیر من است

دیگر گذشت آن دوره که تقدیر زنجیر من است

 

شاید نمی دانی ولی از خود خلاصم کرده ای

آیینه ی خالی فقط امروز تصویر من است

 

از عشق تو برباد رفت آن آبروی مختصر

من روح بارانم ببین ، چون عشق تقدیر من است ...


شاعر: افشین یدالهی

خُلق جنـوبیِ من و خوی شمالی‌ات

کبریت شعله‌ور کف دریای خالی‌ات

 

آتش‌فشان روشنم اما مرا...، اَلو...!

گویا کسی نشسته حدوداً حوالی‌ات!

 

من آتشـم تو پنبه و دیـدار با من‌اَت

دارم کلافه می‌شـوم از بی‌خیالی‌ات

 

قلّاب آهنیـن، ته دریـای راکـدم

دریا مـرا ببر به شـکار اهـالی‌ات


شاعر: محمدمجید سپنتافر

کدوم خواستن ، کدوم جون ، کدوم عشق

شاید خیلی از این حرفا دروغه


تا وقتی با همیم از عشق می گیم

نباشیم قولمون حتی دروغه


از این عشقایی که زنجیر میشه

هوس هایی که دامن گیر میشه


میترسم چون دلم بی اعتماده

به احساسی که بی تاثیر میشه


نه اینکه عاشقی حال خوشی نیس

نه اینکه زندگی بی عشق میشه


فقط کاش بین این حسای مبهم

بفهمم آخرش چی عشق میشه ؟!


مث حرفی که نگاهی نمیگفته و میگفته

اتفاقیه که که گاهی نمیفته و میفته


حس یخ زدن تو آتیش حال سوختن تو سرما 

تو بیداری یه خیاله یه حقیقته تو رویا


تو فکر عشق نیستیم و پیداش میشه

ولی وقتی که باید باشه میره


به حال و روز ما کاری نداره

همیشه یا براش زوده یا دیره ...


شاعر : افشین یداللهی